مبلمان قرن هجدهم (بخش نخست) 1700-1800
مبلمان قرن هجدهم همچنان مبلمان افرادی است که به محصولات عتیقه علاقهمندند. این دسته از افراد بر این باورند که مبلمان این دوره با نیازهای مدرن در ارتباط است و اکنون نشانگر ظرافتهایی است که طراحان مدرن به سختی بدان دست مییابند. از سویی این رویکرد و نگرش سوتفاهم آشکار درباره جامعه و رفتارهای قرن هجدهمی را رفع نمیکند.
بی گمان در این قرن، سازندگان مبلمان مجموعه ای از انواع مبلمان را خلق کردند که بسیاری از آنها همچنان رایج و متداول هستند. شایان به ذکر است که در این قرن، برای نخستین بار درک درستی از راحتی و تجمل به وجود آمد. داستان جالبی درباره مادام الیزابت، یکی از دختران در خانه لویی پانزدهم وجود دارد. از او پرسیدند چرا همانند خواهرش مادام لوییز به صومعه نمیرود، او پاسخ داد:” یک صندلی راحتی باعث بدبختی من بود.” در حقیقت، اگر به صندلی های پشتی دار به جا مانده از اواسط این قرن یا صحنه های معاصر مانند ژان فرانسیس در تابلوی خواندن کتابی از مولیر اثر دو تروی [1] که کاربرد آنها را نشان میدهد، نگاهی بیاندازیم، میبینیم که نه تنها احساس جدید نسبت به راحتی وجود داشته بلکه رویکردی ناخودآگاه نیز نسبت به راحتی بدن انسان و سهولت استفاده پدیدار شده بود.
در این زمان فرد میتوانست در محافل غیر رسمی راحت باشد و همانند گذشته کمتر نیاز بود به نشانه ادب، به گونه ای خشک و رسمی بنشیند. چنین مبلمانهایی احساس راحتی را تداعی میکردند حسی همانند شیرینی زندگی تالرند [2] که پس از انقلاب فرانسه داشت. بسیاری از آثار انگلیسی بر خلاف نمونههای فرانسوی، اتاقهایی را نشان میدهند که مبلمان اندکی داشتند و به شکلی غیر معمول و عجیب چیدمان شدهاند. برای نمونه، صندلیها اغلب در چند ردیف به دیوارها میچسبیدند. بسیاری از مستندات معتبر تایید میکنند که چیدمانهای رسمی، سلیقهای و حتی مطابق با یک آیین قابل قبول بودند.
لویی-نیکلاس وان بلارنبرگ [3] تصویری از طراحی داخلی هتل دو چویسول [4]، خانه دوک دو چویسول، وزیر مشهور لویی پانزدهم را به صورت مینیاتورهای ظریف طراحی کرده است، این تصاویر تفاوت بین نیمکت کورانت (امروزی) [5] و مبل نیمکتی [6] را که برای مثال در مجموعه نقد و منطبق عتیقههای سلطنتی توسط مادام دو گنلیس شرح داده شده است، نشان میدهد. نیمکت کورانت در مرکز اتاق قرار دارد تا از آن استفاده شود و مطابق نیاز میشد آنرا حرکت داد. اما مبل نیمکتی را در مقابل ستونها قرار میدادند.
با این حال زمانی که طبقه اشرافی، قواعد متعارف آداب و روسوم را میپذیرفتند نسبت به عدم راحتی تحمیل شده از سوی این قوانین آگاهی بیشتری یافتند. از قرن پانزدهم به بعد، بهرهگیری از صندوقخانه و اتاقهای نشیمن خلوت، آرام آرام برای استراحت متداول شدند. در این زمان چون جامعه به لحاظ اقتصادی مشکلی نداشتند، آغاز به ساخت سوییتهای دوبلکس کردند، یکی برای نمایش و دیگری برای استفاده. شاخصترین نمونه از این ساختار، در زمان لویی پانزدهم، سوییتهایی کوچک مخفی در کاخ ورسای بود که خلوتگاهه را برای پادشاه فراهم مینمود تا اندکی از رسمیت دربار دور شود. در فاصله بین سالهای 1700 تا 1800 چیدمان مشابهی در برخی خانههای بزرگ ویلایی در انگلستان به چشم میخورد.
در اواخر سال 1780 در انگلستان، نوعی میز غذاخوری بزرگ با بخشها و قسمتهای جدا شدنی متداول شد. پیش از آن مطابق رسوم غذا بر روی چند میز کوچکتر سرو میشد، با پیدایش این میزهای بزرگ، کاربرد اتاق غذاخوری تثبیت شد، چرا که از این فضاها به گونهای متفاوت استفاده میشد. با رشد طبقه متوسط، افراد بیشتری توانایی خرید مبلمانهای مرغوب را پیدا کردند. دنیل دوفو [7] در توصیف آتش سوزی لندن در سال 1713 میگوید وسایلی که پس از آن از خانه یک مغازهدار بیرون آورده شد، حتی از وسایل خانه سفیر فرانسه هم مرغوبتر بودند. در فرانسه این روند با سرعت کمتری در جریان بود، اما در زمان سلطنت لویی شانزدهم، افزایش تعداد مشتریان بورژوا سرعت این روند را بهبود بخشید.
برخی فروشندگان تمایل داشتند حتی به فقیرترین مشتریان نیز خدامات ارایه دهند. برای نمونه، در قرن هجدهم بسیاری از مردم لندن مجبور بودند به صورت هفتگی در اتاقهای کرایهای زندگی کنند تا به محل کارشان نزدیک باشند. صاحب خانهها اغلب ترجیح میدادند در این اتاقها از مبلمان استفاده نکنند تا تمام فضای این اتاقها اشغال نشوند. بنابراین امکان خرید مبلمان به صورت قسطی در یک هفته وجود داشت. وسواس فکری سلیقه و مد، پیامدهایی را نیز به همراه داشت که ویژگی های خاصی به مبلمان آن دوره بخشید. شاید مهمترین این پیامدهای، تغییر سریع سبکها بود. این سبکها تفاوت زیادی باهم داشتند و این تفاوت در سبکهای انگلیسی بیش از سبکهای فرانسوی مشاهده میشد. سه گروه از مردم از تغییرات جامعه بهره بردند، این سه گروه، فروشندگان مبلمان، طراحان تزیینات و ناشران کتابهای الگو بودند. آنها با یکدیگر همکاری میکردند و کارهایشان تا اندازهای مشترک بود.
بدون تردید، مراکز اصلی نفوذ عقاید سبکی انگلستان و فرانسه بودند. البته تاثیر فرانسه به ویژه در نیمه اول قرن برجستهتر بود. شایان ذکر است این سبکها تفاوت زیادی با یکدیگر داشتند. یکی از این تفاوتها این بود که در فرانسه، گسترش مد مسلهای اساسی به شمار میرفت. اما در انگلستان مجزا کردن نقش افراد راحتتر بود. در فرانسه مبلمان مجلل بی شک نتیجه همکاری بین تعدادی از هنرمندان مختلف بود. با توجه به عادت فرانسویان در استفاده تزیینات برنز و مفرغ زراندود و نیز استفاده از لاک و چینی، تعداد این هنرمندان در پاریس بیشتر و تفاوت بین آنها در هر زمینه مشخصتر بود.
این همکاری با یک طرح کاملا تزیینی و نیز یک بخش مجزا از مبلمان آغاز شد. قفسهسازان صرفا فرنگی ساز بودند و فرد دیگری، قابها یا چارچوبهایی را میساخت که قفسهسازان روکش پیچیدهشان را روی آن به کار میبردند. نجاران مبل ساز[8] که صندلی و وسایل کنده کاری نظیر چارچوب آینه و پایههای میزهای کنسول میساختند، متعلق به گروه صنفی متفاوتی بودند. آنها هم مانند سازندگان صندلی، با گروه حرفهای دیگری یعنی رویه دوزان، همکاری میکردند.
پینوشتها: 1 De Troy
2 Talleyrand
3 Van Blarenberghe
4 Hotel de Choiseul
5 Chaises courantes
6 Chaises meublantes
7 Daniel Defoe
8 Menuisiers
منابع: Edward Lucie Smith S (2005). Furniture & Interior Design a concise history لوسی اسمیت ادوارد، ا:تاریخچه مبلمان و طراحی داخلی در جهان، پروین آقایی، یلدا بلارک. انتشارات فخرکیا،تهران،1387